• وبلاگ : بهار بانو
  • يادداشت : انتظار.....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 37 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    سلام ... مينا جان سلام ... شمارش معكوس شروع شده .دفعه قبل سعادت نداشتم .خدا كنه ايندفعه حداقل سعادت نصيبم بشه .. شرمندم دير اومدم .. مريم هم خوبه گلم .و ميدوني كه چرا كو پيدا شده .من از جانب مريم هم سلامي ميكنم . به زهره عزيز هم سلام مرا برسان ..بدرود
    سلامممممممم...........آن سفركرده كه صدقافله دل همره اوست..........مياد غصه نخور
    ببخش متن زيباي تو سلام را هم از يادم برد ... سلام ميناي عزيز .... شابد اگر انتظار نبود اميد هم نبود من زنده ام تا انتطار تو فانوس راهم هست بگذار زندگي كنم با اين اميد ............

    اين ماه آنش سوز من از من چرا رنجيده اي؟
    اي شمع شب افروز من از من چرا رنجيده اي؟
    يك شب تو را مهمان كنم تا جان و دل قربان كنم ???
    جان تو در چشمان كنم از من چرا رنجيده اي؟
    اي جان من جانان من بر من نگر سلطان من ???
    يك شب بيا مهمان من از من چرا رنجيده اي؟
    من عاشق زار توام از جان وفادار تو ام ???
    تا زنده ام يار توام از من چرا رنجيده اي؟
    من عاشق ديوانه ام هم در جهان افسانه ام ???
    تو شمع و من پروانه ام جانم چرا رنجيده اي؟
    رنجيده اي رنجيده اي از من كناهي ديده اي ؟

    دائم گنه بخشيده اي جانم چرا رنجيده اي؟

    بنگر ز عشقت چون شدم سرگشته و مجنون شدم ???
    چون لاله دل پر خون شدم از من چرا رنجيده اي؟
    گر من بميرم از غمت خونم فتد بر گردنت ???
    فردا بگيرم دامنت جانم چرا رنجيده اي؟
    جانم چرا رنجيده اي؟ عمرم چرا رنجيده اي؟

    وقتي گفت ميخواد بياد لحطه هايم همه رنگ عشقي گرفته بود كه در تمام زندگيم اين لحطه ها زيباترينشان بود من در انديشه اين كه وقتي ديدمش آيا ميتوانم به چشماش نگاه كنم با خودم حرف ميزدم كه عزيزترينم وقتي مياد خداوند كمكم كند كه او حتي خاري به پايش نرود .... خسته نشود و قدم بذاره به چشمان من تا بهش بگويم همه ي عمرم در انتظارش لحظه شماري كردم و .......... چقدر دلواپس بودم كه بتوان خودم را آروم نشون بدهم نكنه گريه هام آزارش بده ......... چه كذشت بر من وقتي بي تفاوت گفت منتطرم نباش ........ اما هنوز جاده ها بوي عشق مي دهند به ياد روزي كه گلهاي نرگس هم در انتطارش با من گريستند ..... مينا جان خيلي زيبا بود .... موفق و شاد باشي ممنونم عزيز كه آمدي و خبرم كردي ......

    سلام مينا جان...عزيز اپديت قشنگت را خوندم افرين به اينهمه ذوق و استعداد شعر پر معنايي را نوشتي كه اميدوارم مخاطب ان بخوبي متوجه نوشته هاي زيباي شما بشود...مينا جان من در گير اپديت سايت هستم و اتفاق ناگواري كه براي اون دوست عزيزمان در خارج از كشور پيش امده و از اينكه كمتر بشما سر ميزنم عذر خواهي ميكنم....اميدوارم هميشه تندرست و شاداب باشي
    مينا جونم سلام سلام ...مرسي كه خبرم كردي خانمي ...وبلاگ جديد مبارك خيلي خيلي قشنگ نوشته بودي ...لينك اين وبلاگتم مي زارم توي وبلاگم ...خيلي نازه مثل خودت ...:
    لام دوست خوبم ...بسيار زيبا بود انتظار خيلي بده اگه مشتاق باشي بزودي يعني تا چند روز آينده مطلبي مينويسم كه يه جمله ي قشنگ راجع به انتظار داره ...راستي با تبادل لينك موافقي؟؟؟

    سلام :

    خوشحالم كه با وبلاگ شما آشنا شدم . شروع كار وبلاگتون رو تبريك ميگم و اميدوارم كه موفق باشيد .

    راستي آدرسم عوض شده،‏ پايين اشتباه نوشتمش، ببخشيد... ممنو كه خبرم كردي و وبلاگ نو مبارك...
    سلام... از اظهار لطفت ممنون... وبلاگ قشنگيه... متني كه نوشتي من رو به ياد يكي از داستانهاي جك لندن انداخت به نام جويندگان طلا... در جريان تب طلا در آمريكا چند نفر بودند سالها مشقت و دربدري و كوه نوردي و بيابان گردي كردند اما طلا پيدا نكردند، بالاخره يكيشون نشست روي يه سنگ و گفت:‏ طلا همون جواني و نيروي شگفت انگيز جواني ما بود كه در حسرت و انتظاري پوچ از دستمون رفت... داستان جالبي بود اگه تونستي بخونش... شاد و سربلند باشي...

    سلام مرسي مريم خانوم از اينكه به من سر زديد

    اميدوارم به اوني كه هميشه تو ايستگاه منتظرش هستيد برسيد

    با تشكر سعيد فدائيان

    من مي دونم كه جوينده يابنده ست .. بالاخره به چيزي كه مي خواي مي رسي....
    سلام....ممنون از حضور گرمت...خيلي زيبا بود...باز هم به من سر بزن...موفق باشي...
    سلام. خونه نو مبارك. ان شاء الله كه در اين جا هم موفق باشيد

    چه انتظار عظيمي نشسته در دل ما

    هميشه منتظريم و كس نمي آيد

    صفاي گمشدا آيا بر اين زمين تهي مانده باز مي گردد؟

    اگر زمانه به اينگونه

    _ پيشرفت اين است

    مرا به رجعت تا غار مسكن اجداد

    مدد كنيد كه امدادتان گرامي باد

    هميشه دلهره با من

    هميشه بيمي است

    كه آن نشانه صدق از زمانه برخيزد

    و آفتاب صداقت ز شرق بگريزد

    هميشه مي گفتم :

    چقدر مردن خوب است

    چقدر مردن

    _ در اين زمانه كه نيكي حقير و مغلوب است

    خوب است.

    مينا جان سلام . هميشه تا سختي انتظار نباشه لذت با هم بودن هم نخواهد بود.

     <      1   2   3      >